توضیحات
من مضطرب
با دلشوره و نگرانی های روزمرهمان چه کنیم؟
نویسندگان: استفانی برتولون
ترجمه: مائده هروی
انتشارات شمعدونی
قیمت 60000تومان
218 صفحه
چاپ پنجم
چرا گاهی اوقات احساس میکنیم که بی دلیل دچار دلشوره و نگرانی هستیم؟ چطور میتوانیم آن را کاهش دهیم؟ این همه استرس و دلواپسی، چه تاثیری بر زندگی روزمره ما میگذارد؟ این اضطراب ها با روابط شخصی، عاطفی و اجتماعی ما چه میکند؟ منشا نگرانی و اضطراب ما چیست؟
ما بیست و چهار ساعت شبانه روز در معرض رسانهها و اخبار هستیم و هیچ راه گریزی نیز در برابر آنها نداریم. از سوی دیگر بسیاری از کارهای خود را از طریق اینترنت انجام می دهیم. بنابراین چنین تصور می شود که به طور کامل بر زندگی خود مسلط هستیم و کنترل تمام و کمال زمان و مکان را در اختیار داریم. اما واقعیت این است که انسانها برحسب نوع مواجهه شان با فناوری، گاهی برده و گاهی وابسته آن میشوند. در نتیجه نمیتوانند تعادل کاملی میان باورها، احساسات و محیط اجتماعی خویش پدید بیاورند و همین موضوع به اضطراب و نگرانی های روزمره آنها دامن می زند. این کتاب در پی بیان جنبه های منفی فناوری نیست، بلکه می خواهد با راهکارهای خود نشان دهد که چگونه می توان در زندگی تعادل به وجود آورد. چگونه میتوان از اینترنت، تلفن همراه و شبکه های اجتماعی در زندگی روزمره استفاده کرد و در عین حال دچار مشکلات کمتری شد. کتاب «من مضطرب» بدین موضوع میپردازد که چه رفتارهایی منشا تولید اضطراب هستند و آنها را تشدید میکنند. در پایان این کتاب، راهکارهایی برای زندگی بهتر در دنیایی پر از اضطراب و استرس ارائه میدهد و بخش پایانی کتاب پیشنهادهایی میدهد که باعث بهبود کیفیت زندگی ما می شود. در نهایت میتوانیم با آرامش بیشتر و ناراحتی کمتری زندگی کنیم.
جملات برگزیده کتاب
- اگر برای رهایی از احساسات نامطلوبی چون تنهایی و طردشدگی (که در گذشته یا تجربه های قبلی مان حس کرده ایم)، دست به دامن شبکه های اجتماعی شویم، برخلاف تصورمان نه تنها نمی توانیم بر احساس رنجش غلبه کنیم بلکه در واقع در خفا نیز آن را تشدید می کنیم.
- در جامعه ای بحران زده، همه ما دوست داریم خوشبخت زندگی کنیم. اما مشکل ازآ نجا شروع میشود که هر یک از ما بدون در نظر گرفتن ابعاد اجتماعی، محیطی و دنیوی، فقط به دنبال خو شبختی خودمان هستیم.
در شبکه های اجتماعی حتی اگر پیام های کاملا خصوصی هم برای یکدیگر بفرستیم باز هم به آن صمیمیت لازم بین دو فرد نخواهیم رسید.
- شبکه های اجتماعی حس مقایسه را در ما زنده می کنند، در واقع به طور ضمنی و پنهان روی رفتار دیگری متمرکز می شویم. معمولا تصویر دیگری در ذهن ما ارزش بیشتری پیدا می کند و در نتیجه قضاوت نادرستی از خود یا حتی دیگران خواهیم داشت. در واقع، هنجارهای اجتماعی در دنیای مجازی، ابعاد روانی به دنبال دارد که می تواند به روابط اجتماعی واقعی ما صدمه بزند و در برخی موارد حتی منجر به انزوا و گوشه گیری اجتماعی شود.
- امروز دیگر جایی برای قضا و قدر باقی نمی گذاریم. گویا نوعی ارتباط علت و معلولی برای همه چیز وجود دارد. رسانه سازی روانشناسی، پویایی آن را بیشتر می کند. یعنی باید در پی یافتن علت هر چیزی باشیم : چرا مرد یا زن زندگی ام را ملاقات نمی کنم؟ چرا به این پست و مقام دست نیافتم؟ چرا تصادف کردم؟ چرا سرطان دارم؟ چرا نمی توانم بچه دار شوم؟
- انسان مدرن با جریانی متناقض روبه روست: او برای دیرتر مردن دست به هر کاری می زند (با فرض اینکه روز به روز پیرتر می شود) اما از طرف دیگر، به راه های جوان سازی روی می آورد که منکر پیری شود.
- اگر همه از همه چیز خبر داشته باشند و دیگر خلوتی نداشته باشم، چگونه میتوانم مرزهایی بین زندگی خصوصی و اجتماعی خود بگذارم؟ اگر فقط زندگی اجتماعی داشته باشم آیا روزی از این که چه کسی هستم نخواهم ترسید؟
- اگر همه چیز را با دیگران در میان بگذارم و عادت داشته باشم که آنها درباره من نظر بدهند؛ آیا پس از مدتی به این نتیجه نخواهم رسید که به دیگران وابسته شدهام و هستی خود را فقط مدیون دیگری هستم؟
- افرادی که شخصیتی شکننده و عزت نفسی پایین دارند، از فیس بوک و اینستاگرام به عنوان آینهای برای نمایش تمام و کمال خود استفاده میکنند. آنها در فیس بوک و اینستاگرام خود را آن گونه نشان میدهند که دوست داشتهاند، آنها برای پیشرفت کردن خود را با دیگران مقایسه میکنند و برای اطمینان بیشتر مدام در حال کنترل کردن عکسهایشان هستند.
- این میل دائمی که افراد برای نظردادن به تیترهای خبری دارند؛ میتواند آنها را تبدیل به کاربران بسیار معروفی کند. اما آیا معروف شدن و دیده شدن در توییتر، خود انگیزه دائمی برای حضور در این شبکه نیست؟اگر نیازی به پذیرش و تایید دیگری نداریم، پس چرا به دنبال پیداکردن جایگاهی در منظر عمومی هستیم؟ هیچ یک از ما اتفاقی در جستجوی نور امید نیستیم. بازیگران زیادی اعتراف کردهاند که شهرت باعث بالا رفتن عزت نفسشان میشود.
- افرادی که به شبکههای اجتماعی وابسته هستند الزاما به اینترنت اعتیاد ندارند؛ عامل محرک اعتیاد به شبکههای اجتماعی در واقع نظر دیگران است اما درباره افراد وابسته به اینترنت الزاما این مساله صدق نمی کند. درست مانند بقیه وابستگیها این احساس میتواند نشانه یا نتیجه اختلال روانی یا عاطفی بسیار عمیقی باشد.
- برای کسانی که مدام نگرانند که مبادا تلفن همراهشان را فراموش کنند و بدتر این که آن را گم کنند؛ به جرات میتوانیم بگوییم این وسیله دیگر فقط برای آنها یک شی نیست، بلکه نوعی رابطه احساسی عاطفی نیز با آن برقرار کردهاند.
- کلوئه این گونه حکایت می کند:« تمرکز روی یک کار خود به تنهایی دشوار است، من شخصا همزمان نمیتوانم هم به حرفهای خبرنگاران گوش بدهم و هم محتوای پیامهایی که به دستم میرسد بخوانم. این کار باعث آشفتگی ذهنیام میشود تا حدی که دیگر نمیتوانم تشخیص دهم چه چیزی شنیدهام و چه چیزی خواندهام و گاهی اوقات پیش میآید که اطلاعات را با هم قاطی میکنم.»
- آلبان 53 ساله دچار اختلال اضطراب فراگیر است، او به من گفت:«زمانی که همسرم اخبار تماشا میکند تنها چیزی که به سراغم میآید ترس است. من با دیدن تصاویر بسیار حساس میشوم. در واقع، به اخبار گوش میدهم اما اصلا دلم نمیخواهد تصاویر را ببینم. این قضیه واقعا برایم سخت است. حتی پیش آمده که با دیدن تصاویر مربوط به زلزله هاییتی یا ژاپن گریه کردهام. واقعا برایم غیرقابل تحمل است! هر بار به خود میگویم دنیای ما رو به نابودی است.»
- از آن جایی که اطلاعات به راحتی در دسترس همه است، دیگر شاهد تلاش فردی برای دانستن نیستیم. مثالی عادی و فراگیر میآورم. نمیدانم چه غذایی درست کنم، در نتیجه به اینترنت مراجعه میکنم تا به من ایده بدهد. آیا این عمل در بلندمدت عاملی برای کندی حافظه نخواهد بود؟
- برخی افراد اعتراف کرده اند که مدام در اینترنت سرگرم بوده اند، همین که سر از گوشیهایشان بر میدارند، تازه متوجه میشوند که سه ساعت مشغول تماشای ویدیوها، چت کردن در پیام رسانها و باز کردن پیامهای تبلیغاتی بودهاند. در واقع وقتی تحت تاثیر دنیای وب هستیم، بی وقفه این کار را انجام میدهیم.
- انسان مدرن حاضر نیست خطرات طبیعی و ذاتی زندگی را بپذیرد، او مدام در پی کنترل وقایع غیرمنتظره بالقوه است و تحمل این را ندارد که در زندگیاش تجربه تلخی داشته باشد. او بر این باور است که پول حلال مشکلات است و میتواند ناراحتی های روانی را کاهش دهد.
یادداشت ناشر
ما در جهانی زندگی می کنیم که مدام در حال تغییر و تحول است و هر لحظه آدمی باید خود را با شرایط گوناگون تطبیق دهد. این همسانی با محیط و شرایط جدید برای بشر راحت نیست. در گذشته ای نه چندان دور، بشر زندگی آرام و یکنواختی داشت. روال زندگی کند و آهسته بود. به طور مثال در یک روستا پدر هر روز به صحرا یا مزرعه می رفت و غروب برمیگشت و افرادی محدود ازجمله همسر، بچه هایش، ملای ده، کدخدا و چند همسایه را ملاقات میکرد. او تا سالها به چنین روندی ادامه میداد، تا از دنیا برود. ارتباطات محدود بود؛ سرعت تغییرات محیطی اندک بود و ریتم زندگی به آهستگی و کندی پیش میرفت. بنابراین در چنین محیطی احتمال این که افراد با چیزی به نام دلشوره، نگرانی و یا به قول غربیها استرس دست و پنجه نرم کنند، بسیار اندک بود. اما امروز در زندگی شهری، ما هر روز صبح با انواع و اقسام آدمها؛ رفتارها، تغییرات محیطی و ارتباطی روبه رو میشویم که هرلحظهی ما را از دیروزش متفاوت میکند. بی دلیل نیست که وقتی به روستا یا نقطهای دورافتاده از شهر پناه میبریم، احساس میکنیم که زمان برایمان کند میگذرد. اما هنگامی که به شهر باز میگردیم، اصلا متوجه گذشت زمان در طول روز نمیشویم و یک آن متوجه میشویم که شب شده است. بنابراین بسیاری از شهرنشیان مجبورند به دلیل اضطراب، از قرصهای آرامبخش استفاده کنند. بسیاری میگویند که شبها خوابشان نمیبرد. در خبرها فراوان شنیدهایم که دانشجویان و داوطلبان کنکور در شبهای امتحان از قرص استفاده می کنند. رواج مسکنها؛ آرامبخشها و هزاران داروی دیگر همه و همه به این دلیل است که انسان به دنبال راهی برای سازگاری با تغییرات محیطی خویش است. براساس تحقیقاتی که در ایران انجام شده، اضطرابهایی مانند دغدغههای معیشتی، ازدواج و مرگ فرزند از جمله مهمترین و شاخصترین نمونههای نگرانی در میان ایرانیان است.
کتاب «منِ مضطرب» با نگاهی کاربردی سعی دارد با ارائه روشها و تمرینات گوناگون تا حد ممکن به کاهش اضطراب و نگرانی کمک کند. در گام اول باید شناخت درستی نسبت به نگرانی یا دلهره داشته باشیم. همه ما میدانیم که بخشی از نگرانی برای انسان ضروری است، چرا که اگر اندکی نگرانی نباشد، انسان نسبت به انجام کارهایش بیخیال یا بی قید میشود. پس باید تفاوت میان استرس مثبت و منفی را شناخت. سپس کتاب تفاوت میان اضطراب و دلهره را روشن میکند. اگر اضطراب در انسان کاهش پیدا نکند، تبدیل به دلهره یا دلشوره میشود. شاید شنیده باشید که شخصی بگوید، دلشوره دارد و نمیداند، دلیل اضطرابش چیست. این در شرایطی رخ میدهد که اضطراب در او ماندگار شده و تبدیل به یک دلهره دائمی در روانِ فرد شده است. این کتاب مانند سایر کتابهای زندگی بهتر که زیر نظر دکتر فردریک فانژه روانپزشک فرانسوی منتشر میشود؛ با مثالهای عینی ما را با واقعیتها روبهرومیکند. ما گفته کسانی را درکتاب میخوانیم که بسیار شبیه ما هستند و با مشکلاتی مشابه ما سروکار دارند. چرا که تقریبا جنس دغدغهها و اضطرابها در محیطهای شهری در همه جای جهان تقریبا مشابه است. هرچند که به طور مثال ممکن است در کشورهای توسعه یافته، اضطراب ناشی از تامین معاش به دلیل زیرساختهای اقتصادی و بیمهای کمتر ازکشورهای در حال توسعه باشد.
اما امروزه یکی از مهمترین اضطرابهایی که برای بشریت چه در کشورهای درحال توسعه و چه در کشورهای توسعه یافته پیش آمده، مساله استفاده از تلفنهای هوشمند، اینترنت و شبکههای اجتماعی است. این وسایل، به بخشی جدایی ناپذیر از زندگی ما تبدیل شدهاند که از آن گریزی نیست. اما بد نیست بدانیم که فناوری های تازه، چه مسائل و پیامدهایی برای ما پدید میآورند و ما چگونه باید ازاین ابزارها استفاده کنیم. تاکنون کتابهای بسیاری در زمینه استرس منتشر شده است. اما این کتاب به طور ویژه به استرسهای ناشی از استفاده فناوری میپردازد. از کسانی میگوید، که برای فرار از نگرانی به شبکههای اجتماعی پناه میبرند. از اشخاصی که اگر برایشان لایک و کامنت نگذارند، دچار نگرانی می شوند. از اشخاصی در کتاب صحبت میشود که از ترس تنهایی و طردشدگی دست به دامن شبکههای اجتماعی میشوند. در اینجا رابطه میان اشخاص افسرده و مضطرب بررسی میشود. کسانی که میخواهند از کابران شبکههای اجتماعی با لایک و کامنت تایید بگیرند و آنهایی که این تایید را دریافت نمیکنند، دچار افسردگی های مفرط میشوند. این کتاب دیدگاهِ ضدفناوری و ضد حضور در شبکههای اجتماعی ندارد، اما کمک میکند تا کاربران اینترنت بتوانند خود را در برابر خطرات ناشی از حضور در شبکههای اجتماعی مدیریت کنند.
مصطفی قوانلوقاجار
مدیر مسئول انتشارات شمعدونی
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.