توضیحات
کتابی برای افزایش اعتماد به نفس
دراین کتاب ابتدا شرح داده شده که اعتماد به نفس چیست و کمبود آن چه عواقبی را به دنبال دارد. سپس به مشکلات ناشی از کمبود اعتماد به نفس اشاره شده، دورباطل شکست، اهمیت ندادن به خود، جرات نه گفتن و بیماری های ناشی از اعتماد به نفس و بیماری های مرتبط با اعتماد به نفس مفرط شرح داده است. در این کتاب یک تست روانشناسی وجود دارد که خوانندگان کتاب می توانند با آن میزان اعتماد به نفس خود را محک بزنند.
در فصل بعدی کتاب به منشا های کمبود اعتماد به نفس از جمله مکانسیم نیاز به دوست داشته شدن، مکانیسم های پیش داوری بی خاصیتی، مکانسیم های کمال گرایی افراطی، مکانسیم اضطراب و مکانسیم بی اعتمادی اشاره شده است. در بخش پایانی کتاب نیز راه های درمان کمبود اعتماد به نفس بیان شده است. در این بخش مطالبی مانند از احساس گناه دست بردارید، تکنیک نظرسنجی، جرات داشته باشید و آن چه آزارتان می دهد را بگویید، تمرینی برای پیشرفت اعتماد به نفس در کلام، جرات کنید به انتقادها پاسخ دهید، چطور از کسی انتقاد کنم و تمرین های دیگر جهت بهبود اعتماد به نفس دیده می شود.
گزیده جملات
سِلیا، 21 ساله و دانشجوی رشته حقوق است، او قبل از اولین جلسه درمانی نامهای برایم نوشت که این خلاصه نامه است: «دچار کمبود اعتماد به نفسام… خجالتی و مضطرب هستم… افکار اضطرابآوری دارم… میخواهم حتماً روان درمانیام را شروع کنم.»
هنگامی که سِلیا به دیدنم آمد از او پرسیدم منظورت دقیقاً چیست که کمبود اعتماد به نفس داری؟ سِلیا پاسخ داد: «جرأت انجام برخی کارها را ندارم؛ برای مثال، صحبت کردن در جمعهایی که آنها را اصلاً نمیشناسم یا شناخت کمی از آنها دارم. همین مسئله مرا مضطرب میکند.»
درمانگر: متوجه شدم. آیا کمبود اعتماد به نفس در زمینههای دیگر هم شما را آزار میدهد؟
سِلیا: احساس میکنم که نمیتوانم فعالیت جدیدی را شروع کنم. من برای پرداخت هزینههای تحصیلیام به کار کوچکی احتیاج دارم. به من کار در رستوران پیشنهاد شد که البته نپذیرفتم، با اینکه از نظر مالی به آن احتیاج داشتم.
درمانگر: چرا نپذیرفتی؟
سِلیا: میترسیدم در سفارش گرفتن و آوردن غذاها اشتباه کنم یا باقیمانده پول را درست برنگردانم.
درمانگر: فهمیدم. آیا ترسهای دیگری هم برای شروع این کار داشتی؟
سِلیا: بله، میترسیدم که مشتریها یا کارمندهای دیگر مرا بد قضاوت کنند.
درمانگر: آیا تا به حال در زمینههای دیگر زندگیتان پیش آمده که کاری را درست انجام ندهید یا از سوی دیگران بد قضاوت شوید؟
سِلیا: آه بله دکتر، همیشه!
در ادامه کمکم متوجه شدم که سِلیا در تمام حوزههای زندگیاش، عملاً ترسهای مشابهی داشته است. در دانشکده از رد شدن در امتحانات وحشت داشته در حالی که همیشه موفق بوده است. او حتی از دانشجویان دیگر هم میترسید و فکر میکرد که آنها او را بیاهمیت میدانند. به همین ترتیب هم وقتی پسر جوانی به دنبال جلب رضایت او بود، چنین احساسی داشت.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.