استن للو کیست؟
مرد جوانی تقریباً سی ساله که کت و شلوار به تن دارد، وارد سالن آمفیتئاتر میشود، گره کراواتش باز است و نگاهش بیفروغ.
من 20 سال دارم – و این پسر گویی تجلی آیندهام است. او یکی از همکلاسیهای قدیمیام در دانشکده بازرگانی است که از سوی مدیر برای الهامبخشی و تبلیغات جدید فرستاده شده است.
پس از آنکه بهسختی همهمه و هیاهوی جمع را آرام کرد، شروع کرد به بازگویی و شرح قصه زندگی حرفهای خودش. شغلش چه بود؟ دقیقاً خاطرم نیست. شاید مسئول کنترل مدیریت؛ یا مدیر زنجیره تأمین.
با دیدن این پسر، عرقی سرد روی پیشانیام نشست. آیا این آینده من است؟ آیا پس از پنج سال تحصیل، در نهایت، به چرخدندهای گمنام و بیهویت در شرکتی چندملیتی تبدیل خواهم شد؟ البته هیچ مخالفتی با مسئولان بخش کنترل مدیریت ندارم (از من نپرسید چرا، زیرا اصلاً نمیتوانم توضیح بدهم که این شغل دقیقاً چیست) – اما این پسر بسیار فرسوده و ناراضی به نظر میرسد.
پدر و مادرهای ما همیشه توصیه کردهاند که «خاص» باشیم. یعنی باید از کارمان «لذت ببریم» و (ترجیحاً پول زیادی هم به دست آوریم). نتیجه اخلاقی داستان همواره یکسان بوده است: «… و به همین دلیل، باید در مدرسه تلاش کنی.»
متأسفانه، این شیوه تربیتی آنطور که انتظار میرفت، موفق نبود. زیرا خوششانسترین افراد در میان ما، حتی با داشتن مدرک تحصیلی معتبر، بهناچار تن به لباس رسمی میدهند و سکوهای قطار را به مقصد لا دفانس پر میکنند. بسیاری دیگر نیز برای یافتن شغلی مناسب به دردسر میافتند. آمارهای مختلف نشان میدهند بین 34 درصد تا 54 درصد از فرانسویها از کارشان ناراضی هستند.
از طرفی، کافی است اخبار را دنبال کنید تا متوجه شوید که اقتصاد ما همواره در حال تحول است و این افتوخیزهای ناگهانی که موقعیت عدهای را ناپایدار میکند، میتواند برای برخی دیگر فرصتهایی چشمگیر فراهم کند. برای مثال، اینستاگرام در 15 ماه نخست و با 13 کارمند، توانست یک میلیار دلار درآمد داشته باشد (و تمام آمارها نشان میدهد که راهاندازی این شبکه هزینه سنگینی نداشته است). میلیونرهای بیتکوین عکسهای لامبورگینیشان را در فیسبوک به اشتراک میگذارند. پسرهای جوان 23 ساله بر موج تجارت الکترونیک سوار شدهاند و ماهیانه دستمزدهای پنج رقمی میگیرند، به تایلند سفر میکنند و هر لحظه از سفرشان را در یوتیوب ثبت میکنند.
شاید شما هم فکر میکنید فرصتی برای انجام کاری وجود دارد. میتوانید بهگونهای دیگر امرار معاش کنید. آزادتر باشید و حتی پول بیشتری به دست آورید. اما چگونه؟ باید بگویم که بدون شک، تحصیلات بهتنهایی نمیتواند ما را به این هدف برساند.
همه چیز از آنجا شروع میشود
از آن لحظه سرنوشتساز در آمفیتئاتر تقریباً یک سال و نیم گذشته است و من اکنون در آن سوی جهان، در بالی در اندونزی هستم. در کافهای مشرف به دریا نشستهام و رایانهام مقابلم باز است.
به دو دلیل اینجا هستم. نخستین دلیل این است که میخواهم چند هفته روی اولین تجارت آنلاینم متمرکز شوم؛ وبسایتی بهمنظور مشاوره برای مردان خجالتی که به دنبال جلب نظر زنان هستند (داستانش طولانی است، اما به شما خواهم گفت که این موضوع چه نتیجهای داشت!). دلیل دوم؛ در پادکستی آمریکایی که به آن علاقهمند هستم و آن را دنبال میکنم، بالی را مقصد «عشایر دیجیتال» معرفی میکند. به بیان دیگر، مقصد کارآفرینانی که از طریق وب کسب درآمد میکنند و از این فرصت نیز برای سفر بهره میبرند (آنها بیشتر مکانهای آفتابی را ترجیح میدهند؛ چرا که میتوانید در آنجا مانند پاشا زندگی کنید، آن هم با هزینهای کمتر از هزار یورو در ماه).
گوینده پادکست برای شناساندن بهتر این افراد، توصیهای ساده دارد؛ «به کافهای در بالی بروید. اگر پسری را با مکبوک مشاهده کردید، با او صحبت کنید. او یکی از ما است.»
این دقیقاً همان کاری است که در پنج سال گذشته انجام دادهام. با غول شرطبندی استرالیایی در کافهای در شیشای تایلند بهصورت آنلاین گپ زدم. در کنار استخر هتلی پنج ستاره با نویسنده خوشآتیهای آشنا شدم. جوانان ناشناسی را ملاقات کردم که از صفر شروع کرده بودند و پیش از 30 سالگی مولتیمیلیونر شده بودند. در این مسیر با مبتدیان، وبلاگنویسان، هکرها، پنجاه سالههایی که کاملاً بهروز بودند، پورنوگرافها، بازرگانان الکترونیکی، صاحبان رستوران، برنامهنویسان، مشاوران، نویسندگان و بیش از همه، با کارآفرینانی برخورد داشتم که مدیر «شرکتی واقعی» بودند و فقط شیوهای متفاوت برای زندگی (و ساختن امپراتوریشان) برگزیده بودند.
فضاهای کاری و شیوههای این مردان و زنان موفق کاملاً متفاوت بود، اما همه آنها دو وجه مشترک داشتند:
1. آنها تصمیم گرفته بودند که کنترل زندگی، درآمد و زمانشان را به دست بگیرند.
2. آنها به این مسئله پی برده بودند که وب، مسیری مستقیم بهسوی استقلال حرفهای است.
شکی ندارم که همواره حرف زدن از عمل آسانتر است. برای آنکه بتوانید به آنها ملحق شوید، باید مهارتهای جدید بسیاری را فرا بگیرید، متفاوت بیندیشید و سخت کار کنید. فراموش نکنید مسیر موفقیت طولانی و طاقتفرسا است، اما پر از ماجراجویی و ملاقاتهای پیشبینینشده نیز خواهد بود.
در این کتاب میآموزید که چگونه ایدههای بیشمار خود را مدیریت کنید و بدون سرمایه زیاد، کسبوکارتان را راه بیندازید و بیآنکه کدنویسی بلد باشید، بتوانید امپراتوری خود را روی وب ارتقا بدهید.
در ادامه، برایتان شرح خواهم داد که چگونه از دانشآموزی گمنام به مربیای حرفهای در جذب دیگران و سپس به معروفترین مربی بازاریابی فرانسه تبدیل شدم. در ادامه، تکنیکهای بازاریابی اطلاعاتی را در اختیارتان قرار میدهم تا بتوانید وبسایتی را که به زحمت به فعالیتش ادامه میدهد، تبدیل به موتوری قدرتمند کنید که پنج نفر به صورت تمام وقت برای آن کار میکنند. و البته از داستان زندگی من هم فراتر میرویم؛ خواهید دید که چگونه همین شیوهها در واقعیت نیز برای دهها نفر از کارآفرینان وب تأثیرگذار بوده است (از تأسیس برند تجاری لوکس در استرالیا گرفته تا داستان مخفی اینستاگرام، دورههای آنلاین آموزش شنا یا به اوج رسیدن با کمک ویدیوهای یوتیوب). متوجه میشوید که چگونه کارآفرینان فرصتها را شناسایی میکنند و محصولات خود را در اینترنت به فروش میرسانند. مهمتر از همه، با شیوه اجرای این تکنیک آشنا میشوید؛ یعنی پیدا کردن ایدهای (مناسب خودتان)، راهاندازی اولین محصول و کسب اولین درآمد… و هر آنچه برای شروع کسبوکارتان در اینترنت و داشتن وقت آزاد بیشتر نیاز دارید، در اختیارتان قرار میگیرد.
دیدگاهتان را بنویسید
می خواهید در گفت و گو شرکت کنید؟خیالتان راحت باشد :)